أفضلیة الإمام علی (علیه السلام) من منظر إبن أبی الحدید
منذ بحوثنا فی آراء إبن أبی الحدید فی تألیفاته نجد کلمات ألتی تفیدنا فی إثبات أفضلیة الإمام علی(علیه السلام) ومن هنا تأتی أهمیت هذه الکلمات لأن جارت علی لسان شخصیة لسیت إمامیة بل من أحد مذاهب الأربعة ألعامة ونحن قلنا فی السابق أن إبن أبی الحدید علی مذهب الشافعی المعتزلی و أثبتنا هذه المسألة. فی هذه الفقرة تأتی هذه الکلمات من جانب إبن أبی الحدید علی إثبات الأفضلیة.
ألأفضلیة فی العلم والفصاحة
إبن أبی الحدید لما قرأ خطابات و رسائل و کلمات الإمام (علیه السلام) وصفها بالفصاحة کما قال فی فصاحة کلام الامام (علیه السلام) :« و أما الفصاحة فهو علیه السلام إمام الفصحاء و سید البلغاء و فی کلامه قیل:دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوقین و منه تعلم الناس الخطابة و الکتابة…» (إبن أبی الحدید ، عبدالحمید , ج1 ، ص24-26)
إبن أبی الحدید فی شرح خطبة109 یقول :« من أراد أن یتعلم الفصاحة و البلاغة و یعرف فضل الکلام بعضه علی بعض فلیتأمل هذه الخطبة فإن نسبتها إلی کل فصیح من الکلام – عدا کلام الله و رسوله – نسبة الکواکب المنیرة الفلکیة إلی الحجارة المظلمة الأرضیة ثم لینظر الناظر إلی ما علیها من البهاء و الجلالة و الرواء و الدیباجة و ما تحدثه من الروعة و الرهبة و المخافة و الخشیة… فجزی الله قائلها عن الاسلام أفضل ما جزی به ولیأ من أولیائه…»(إبن أبی الحدید , عبدالحمید , ج7 , ص202-203) و أیضأ فی شرح علی خطبۀ من خطب الإمام قال :« و من تأمل هذا الفصل علم صدق معاویة فی قوله :« و الله ما سن الفصاحة لقریش غیره» و ینبغی لو اجتمع فصحاء العرب قاطبة فی مجلس و تلی علیهم أن یسجدوا له کما سجد الشعراء لقول عدی بن الرقاع : « قلم أصاب من الدواه مدادها » …(إبن أبی الحدید ، عبدالحمید , ج11 ، ص153-154) هذه الکلمات تثبت فصاحة الإمام(علیه السلام) أما إثبات کثرة علم الإمام (علیه السلام) تتبین من خلال آراء إبن أبی الحدید علی خطبة 119 ألذی قال الإمام فیها :« تالله لقد علمت تبلیغ الرسالات و إتمام العدات و تمام الکلمات و عندنا أهل البیت أبواب الحکم و ضیاء الأمر…»(نهج البلاغة , ص161) « الرسالات تبلیغ الشرائع بعد وفاة الرسول(صلی الله علیه و آله) إلی المکلفین…تمام الکلمات تأویل القرآن …کإخبار الملاحم و الأمور المتجددة …أبواب الحکم یعنی الشرعیات و الفتاوی و ضیاء الأمر یعنی العقلیات و العقائد,و هذا مقام عظیم لا یجسر أحد من المخلوقین یدعیه سواه علیه السلام و لو أقدم أحد علی إدعائه غیره لکذب و کذبه الناس.»(ابن ابی الحدید , عبدالحمید , ج7 , ص288-289) وهذه الکلمات تثبت علم الإمام التی لا حد و لا حصر له.


موضوعات: اعتقادی
   پنجشنبه 13 آبان 1395نظر دهید »

بررسی روایتهای سبعة احرف:

یکی از مبانی مهم حدیث شناسی، شناخت شرایط و اسباب صدور حدیث است.فهم درست روایات احرف سبعه نیز پیرو همین قاعده است.سؤال مهمی که در اینجا مطرح است این است که:آیا اصل صدور این روایت از رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)قطعی و یقینی ست؟مقصود از هفت حرف چیست؟و آیا ایشان مقصود خود را از این روایات عنوان کرده اند؟مادر اینجا به دنبال پاسخ این سؤالات هستیم.

نمونه روایات سبعة احرف:

دراینجا ما به بیان یک نمونه از این روایات از کتب شیعه و یک نمونه از کتب اهل سنت اکتفا کرده و سپس به بررسی سندی و دلالتی آنها خواهیم پرداخت.

1)     شیخ صدوق به اسناد خویش ازرسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)نقل کرده است:

أتانی آت من الله، فقال:إن الله عزوجل یأمرک أن تقرأ القرآن علی حرف واحد، فقلت:یارب وسع علی امتی،فقال: ان الله یأمرک أن تقرأالقرآن علی حرف واحد، فقلت: یارب وسع علی امتی،فقال:إن الله یأمرک أن تقرأ القرآن علی حرف واحد، فقلت: یارب وسع علی امتی، فقال إن الله یأمرک أن تقرأ القرآن علی سبعة أحرف."ابن بابویه،محمدبن علی،1362،ج2،ص385″

2)     از ابی هریره منقول است که پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)فرمودند:قرآن برهفت حرف نازل شده است،آنرا برهر حرفی بخوانید درآن حرجی نیست لیکن آیه رحمت را به عذاب و آیه عذاب را به رحمت ختم نکنید."طبری،محمدبن جریر،1384،ج1،ص42″

الف)بررسی سندی:

درسلسله راویان حدیث اول به فردی به نام احمدبن هلال عبرتائی برمیخوریم،شیخ صدوق درباره وی چنین میینویسد:"او نزد مشایخ ما مجروح است.استاد ما ابن ولید از سعدبن عبدالله روایت کرده که گوید:ماشیعه ای که از تشیع به ناصبی بودن برگردد ندیده ونشنیده ایم مگر احمدبن هلال. ومیگفتند به مفتردات روایی وی نباید عمل کرد” “ابن بابویه،محمدبن علی،1395ق،ج1،ص76″شیخ طوسی نیز درباره وی عبارت:"کان غالیأ متهمأ فی دینه” بکارمیبرده است."طوسی،محمدبن حسن،بی تا،ص83″ درباره حدیث دوم هم که راوی آن معلوم الحال میباشد.

ب)بررسی دلالتی:

دربررسی دلالت این احادیث وجوه متعددی وجود دارد ازجمله:

1)منظور الفاظ مختلف است که دارای معنای یکسانی هستند،یعنی جایگزینی کلمات بایکدیگر.

2)وجوه هفتگانه لغات ولهجه های عرب:اکثرعلماء اهل سنت این مبحث راپذیرفته اند وصاحب قاموس نیز آنرا تأیید میکند.ابن اثیر در النهایه سبعة احرف رابه” سبع لغات من لغات العرب” معناکرده است."کریمی،محمود،دیمه کار،محسن،1393،ص18″ آیت الله معرفت تصریح میکند:احرف در حدیث اول به معنای لهجه های مختلف عرب میباشد چنانکه در احادیث اهل سنت نیز به همین مضمون آمده وهمین معنا ازآن اراده شده است وخداوند دامنه گسترده ای را درمورد قرآن برای این امت فراهم کرده تا آنان بتوانند قرآن را به لهجه های مختلف بخوانند."معرفت،محمدهادی،1410ق،ج2،ص93″

3)وجوهی که به کیفیت تلاوت قرآن مربوط است مانند ادغام،اظهار،تفخیم و…

4)هفت نوع اختلاف مانند:

الف)افراد،تثنیه،جمع،تذکیر وتأنیث

ب)ماضی،مضارع و امر

ج)اختلاف در اعراب

د)اختلاف در نقص و زیادت

ه)تقدیم وتأخیر

و)ابدال

ی)کیفیت تلاوت

5)درمورد حدیث اول میتوان احتمال تقیه را نیز وارد کرد.

دلایل دیگری که میتوان در رد این احادیث و تأویل آنها بیان کرد از جمله:

وجود روایتهای نافی روایتهای سبعة احرف:روایت هایی مبتنی بر نزول قرآن بر سه حرف،چهار،پنج و یا ده حرف که این روایتها در تضاد با روایتهای سبعة احرف میباشند.مانند:سمرة بن جندب میگوید:پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)فرمود:قرآن بر سه حرف نازل شده است در آن اختلاف نکنید،قرآن تمامش مبارک است آنرا آن گونه بخوانید که برشما قرائت شده است."فتحی،مهدی،1387،ص9″

کلی گویی وابهام روایات نقل شده:که نمایانگر ضعف وجهل آنهاست زیرا اگرنزول قرآن برهفت حرف صحت داشت جای این سوأل باقی ست که چگونه ممکن است پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)حدیث رابا الفاظی کلی بیان کرده و مقصود خویش را واضح عنوان نکرده و پیرامون مصادیق آن توضیحاتی نداده باشد تا جایی که برای آن،اینهمه تفسیر ارائه شده است."فتحی،مهدی،1387،ص10″ وموارد واشکالات بسیار دیگر که مجال عنوان و بیان آنها در اینجا نیست.

   چهارشنبه 26 خرداد 1395نظر دهید »

معناي اصطلاحي جن در اديان(يهود و مسيحيت)

 جن از نگاه دين يهود:

اسم جن در اصل عبراني «أوب» است كه به معناي «توخالي» يا « داراي شكم تهي و فراخ» و يا «ظرف توخالي» است؛ زير آنها معتقد بودند كه صداي جن از داخل شكمش خارج مي شود.[1]

نزديك به همين معنا در تورات آمده است:

« و چون ايشان به شما گويند كه از اصحاب جن ها و جادوگراني كه جيك جيك و زم زم مي كنند سؤال كنيد و به زير افكنده شده از زمين تكلم خواهي نمود و كلام تو از ميان غبار پست خواهد گرديد و آواز تو از زمين مثل آواز جن ها خواهد بود و زبان تو از ميان غبار زم زم خواهد كرد».

بر اساس باورهاي دين يهود، جن مي تواند انسان را تسخير كند از همين روي، پيروان آن از همراهي و همنشيني با جن نهي شده اند. در سفر لاويان آمده است:

مرد يا زني كه صاحب جن يا جادوگر باشد بايد كشته شود. آنها را سنگسار كنيد خون ايشان بر خودشان است.

جن در دين مسيحيت:

برخي محققان مسيحي كتاب مقدس، وجود جن را منكر شده اند، اما با توجه به متن عهد جديد و آن گونه كه از باورهاي مسيحي برمي آيد، مسيحيان به وجود جن معتقد بوده، شيطان و جن را موجودي حقيقي مي دانند.[2]

الهيات مسيحي و انجيل، شيطان را از جنس فرشته و يكي از آنها مي داند. مسيحيان معتقدند طبيعت شيطان، روحاني و فرشته اي است كه مثل ديگر فرشتگان از ساير ممكنات ممتاز است.

لفظ شيطان و جن براي موجودات و ارواح شرور كه به فرمان خدا در انسان و حيوان داخل شده، آنها را به ديوانگي و صرع(جن زدگي) مبتلا ساخته اند نيز استعمال شده است.

بر پاية تعاليم مسيحي، جنيان بر جسم انسانها نيز قدرت دارند و به كمك ديوهاي زير دست خويش، مي توانند انسانها را دچار بيماري و ناخوشي گردانند.

مسيحي هاي ارمني، جن را كجك مي نامند و همچون ايرانيان با عنوان «از ما بهتران» از آنها ياد مي كنند آنها معتقدند كه كجك ها به نان و شيريني و مرباي انگور علاقه دارند.[3]

 

1. غلام عباس، موسوي مقدم، محمد، جعفري هرندي،” جن از منظر اديان ابراهيمي” ، صص 32-28

2. وجيهه، داوودآبادي،"اعتقاد به جن: از خرافه تا واقعيت"، فرهنگ مردم ايران(علوم اجتماعي)،شماره 3و 4، 1383، ص75

3. غلام عباس، موسوي مقدم، محمد، جعفري هرندي، همان مقاله، ص27


موضوعات: اعتقادی
   جمعه 24 اردیبهشت 13952 نظر »

به عقيدة برخي از افراد در ميان جنيان دين و شريعت وجود ندارد و آنها همچون چارپايان با غريزه به زندگي خود ادامه مي دهند اما با توجه به آيات و روايات مي توان اثبات كرد كه دين و شرعت مختص به انس نيست و جنيان در اين مورد با انسانها مشاركت دارند.

اختيار جن و تكليف او

اختيار و تكليف، لازم و ملزوم يكديگر هستند، زيرا اگر موجودي مخيّر باشد لازمه اش اين است كه روز قيامت مورد مؤاخذه قرار بگيرد. اينكه موجودي مورد مؤاخذه قرار بگيرد ولي مخيّر نباشد با عدل الهي سازگاري ندارد. آيات و روايات نيز، دلالت دارند بر اينكه جن همانند انسان مكلف و مختار است و به واقع هدف آفرينش او عبادت حق تعالي مي باشد. چنانكه در قرآن كريم آمده است:

« ما خلقتُ الجنَّ و الانسَ الاّ ليعبدون؛»[1]؛ ما جن و انس را نيافريديم مگر براي آنكه (خدا را)عبادت و پرسش كنند.

برخي بر اين باورند كه جنيان تكليفي در برابر خالق يكتا ندارند و همانند بهائم هستند ولي بايد به اينگونه افراد پاسخ داد كه جن نيز همانند انسان، مختار و مكلف است و روز قيامت از اعمال او سؤال مي شود از جمله آياتي كه بر اين مسأله دلالت مي كند:

«يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإنْسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا شَهِدْنَا عَلَى أَنْفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ؛»[2]؛ در آن روز به آنها مي گويد: اي گروه جن و انس آيا رسولاني از شما به سوي شما نيامدند تا آيات مرا برايتان بازگو كنند و شما را از ملاقات چنين روزي بيم مي دادند؟! آنها گويند: بر ضد خودمان گواهي مي دهيم (آري ما بد كرديم) و زندگي (پرزرق و برق) دنيا آنها را فريب داد و به زيان خود گواهي دادند كه آنها كافر بودند.

اين آيه دلالت دارد كه خداوند براي اتمام حجت و انذار جن و انس از عواقب كارهاي زشت، پيامبران را به سوي آنها فرستاده است. ارسال رسل، خود دليل و بيان قاطعي است بر مخير و مكلف بودن جن و انس، زيرا اگر كسي مختار نباشد، ديگر فرستادن پيامبر و بحث بشارت و انذار معنا ندارد.[3]

قرآن از قول آنها نقل مي كند كه آنان دو دسته اند:

« وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا (١٤)وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا (١٥)»[4] ؛و برخي از ما مسلمان و برخي قاسط هستند، پس آنانكه مسلط­نند رستگاري را پي جستند و اما قاسطون هيزم دوزخند.

و اينكه بعضي از جنيان صالح و خوبند و عده اي طالح و بد و نيز عده اي مسلمان و گروهي قاسط مي باشند خود دليل بر اختيار آنها است.

آية ديگري كه بر همين مطلب دلالت دارد:

« وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا … وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ»[5]؛ براي سليمان باد را مسخر كرديم…. و گروهي از جن پيش روي او به اذن پروردگارش كار مي كردند و هر كدام از آنها كه از فرمان ما سرپيچي كند او را از عذاب و آتش سوزان مي چشانيم.

خداوند در اين آيه بيان مي دارد اگر يكي از جنيان از فرمان سرپيچي كند وارد آتش سوزان مي شود و ورود در آتش امكان ندارد، مگر آنجا كه تكليف و فرماني باشد و اختيار هم وجود داشته باشد.

«و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون: قال خلقتهم للامر و النهي و التكليف و ليست خلقتهم جبراً ان يعبدوه و لكن خلقتهم اختياراً ليختبرهم با الامر و النهي و من يطيع و من يعصي»[6]؛ خداوند در اين آيه مي فرمايند كه جن و انس را براي امر و نهي و تكليف خلق كرده ام و خلقت آنها جبري نبوده است براي عبادت بلكه خلقت آنها اختياري بوده تا آنها را بيازمايد به اوامر و نواهي تا ببيند چه كسي اطاعت مي كند و چه كسي معصيت في بيان تكليف الجن: «قال ابو عمر: الجن عند الجماعة مكلفون،مخاطبون لقوله تعالي: يا معشر الجن و الانس… و ذكر عن الحشويه انهم مضطرون الي افعالهم و انهم ليسوا بمكلفين»[7]

ابو عمر بيان مي كند كه جن در نزد جماعت مكلف هستند و مورد خطاب خداوند در آيه: يا معشر الجن و الانس قرار گرفته اند و حشويه بيان مي كنند كه جنيان در انجام افعالشان ناگزير هستند و تكليفي بر آنها نيست.

قال الله تعالي: « و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون»[8] و قال: « يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلا بِسُلْطَانٍ»[9]

« فالجن بناء علي ذلك مكلفون باوامر و نواهي، فمن اطاع رضي الله عنه و ادخله الجنة و من عصي و تمرد فله النار، يدل علي ذلك نصوص كثيره. ففي يوم القيامة يقول الله مخاطباً كفرة الجن و الانس موبخاً مبكتاً «يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإنْسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا»[10] »

«ففي هذه الآيه دليل علي بلوغ شرع الله الجن و انّه جاءهم من ينذرهم و يبلغهم رسالة الله تعالي و لذا صحّ العتاب و العذاب»[11]

«پس جن بنابراين آيات مكلف به اوامر و نواهي الهي است پس آن كس كه اطاعت كند خداوند از او راضي مي شود و وارد در بهشت مي كند و آن كس كه معصيت كرده و سركشي كند پس آتش جهنم براي اوست و بر اين مطلب روايت هاي بسياري دلالت مي كند پس در روز قيامت خداوند جن و انس كافر را مخاطب قرار داده و آنها را توبيخ مي كند «يا معشر الجن و الانس …» پس اين آيه دلالت بر رسيدن شريعت الهي به جنيان مي كند و اينكه منذر و مبلغ رسالات الهي به سوي آنها آمده است پس عتاب و عذاب صحيح مي باشد».

« شيخ تقي الدين: ليس الجن كالانس في الحد و الحقيقه فلا يكون ما امروا به و مانهو عنه مساوياً لما علي الانس في الحد و الحقيقه لكنهم شاركوهم في جنس التكليف بالامر و النهي و التحليل و التحريم، بلا نزاع بين العلماء و يقبل قولهم ان ما بيدهم ملكهم مع اسلامهم فتصح معاملاتهم و لا دليل علي المنع منه و يجري التوارث بينهم و كافرهم كالحربي يجوز قتله ان لم يسلم و يحرم عليهم ظلم الآدميين و ظلم بعضهم علي بعض و تحلُّ ذبيحتهم و بولهم و قيئهم طاهران»[12]

1. سوره ذاريات(51)،آيه56

1. سوره انعام(6)،آيه130

2. احمد،حيدري،ابلیس و شیطان در آینه حدیث و قرآن،ص45

3. سوره جن(72)،آيه14 و 15

1. سوره سبأ(34)،آيه12

2. علي بن ابراهيم،قمي،تفسير قمي، تصحيح: طيب موسوي جزايري،ج2،چاپ3،قم:دارالكتاب للطابعة و النشر،1404هـ ق،ص331

3. العيني،عمدة القاری،ج15،ص184

1. سوره ذاريات(51)،آيه 56

2. سوره رحمن(55)،آيه33

3. سوره انعام(6)،آيه130

4. سيد فاخر موسوي،التجلي الاعظم،چاپ اول،قم:مؤلف،1421هـ ق،ص99

1. منصور بن يونس،البهوتي الحنبلي، كشف القناع،ج1،چاپ اول،بيروت: دارالكتب العلميه منشورات محمدعلي بيضون،1418هـ ق،صص572-571


موضوعات: اعتقادی, داستان
   جمعه 24 اردیبهشت 1395نظر دهید »

ثواب و عقاب جنيان:

برخي معتقدند جنيان مكلف به انجام تكاليف و اوامر الهي نيستند و همچون بهائم تكليفي به گردنشان نيست پس ثواب و عقاب و همچنين حشر و نشر و بهشت و جهنم نخواهند داشت. با اثبات مسألة اختيار و تكليف به طور خودكار مسألة ثواب و عقاب نيز ثابت مي شود زير لازمة وجود تكليف، دريافت پاداش و جزاء مي باشد. گناهكاران و كافران جنيان همچون انسانها اصل جهنم اند و در عذاب الهي گرفتار خواهند بود زيرا آنها نيز مانند انسان مكلف به اعمال و عبادات بوده و كارهايشان از روي اختيار مي باشد.

« وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لأمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ»[1]؛ و كلمه قهر خدا به حتم و لزوم پيوست كه از كافران جن و انس دوزخ را پر سازد.

« و لكن حق القولُ مني لاَملئَنَّ جَهَنَّمَ من الجنَّة و الناس اجمعين»؛[2] و ليكن وعدة حق و حتمي من است كه دوزخ را البته از كافران جن و انس پرسازم.

اين آيات و آيات بسيار ديگري نشانگر اين مطلب است كه جنيان نيز با توجه به نحوة عملكردشان ثواب و عقابي دارند ابي حنفيه معتقد است كه جنيان ثوابي ندارند مگر نجات از آتش دوزخ، پس به آنها گفته مي شود كونوا تراباً مثل البهايم(همچون چارپايان خاك شويد) و دليل اين گفته خود را آيه:« و يُجِّرْكم من عذابٍ اليم» آورده است.[3] و روي ابن ابي ليلي عن ليث بن ابي سليم قال: ثواب الجن اين يجارو من النار يقال لهم كونوا تراباً. روي الطبري و ابن ابي حاتم من الطريق ابن الزناد موقوفاً قال: اذا دخل اهل الجنة الجنة و اهل النار النار قال الله لمؤمن الجن و ساير الامم اي من غير الانس كونوا تراباً فحينئذٍ يقول الكافر يا ليتني كنت تراباً.[4]

اين گروه، منكر ورود جنيان به بهشت مي باشند. گروه ديگري نيز وجود دارد كه معتقدند جنيان همچون انسان به بهشت مي روند.

سُئل ابن عباس: فقال: نعم، لهم ثواب و عليهم عقاب[5] مالكي دينوري از مجاهد نقل مي كند: پرسش شد كه آيا جنيان مؤمن در بهشت وارد مي شوند؟ پاسخ داد: وارد مي شوند ولي در آن نه مي خورند و نه مي آشامند بلكه به تسبيح و تقديس مشغولند و سپس مي يابند آنچه بهشتيان از غذا و شراب لذيذ يافته اند.[6]

اتفق العلماء علي ان كافر الجن يعذب في الاخره لقوله تعالي: «النار مثواكم»[7] و اختلفوا في مؤمن الجن هل يدخلون الجنه؟ علي اربعة اقوال و الجمهور علي انهم يدخلونها. ثم اختلفوا هل يأكلون و يشربون؟ فقال الضحاك: انهم يأكلون و يشربون و عن مجاهد: انهم يدخلونها و لكن لا يأكلون و لا يشربون و يلهون من التسبيح و التقديس ثم يجدون ما يجدهُ اهل الجنه من لذة الطعام و الشراب. و ذهب الحارث المحاسبي الي انهم يدخلون الجنة نراهم يوم القيامة و لا يروننا عكس  ما كانوا عليه في الدنيا. القول الثاني: انهم لا يدخلون الجنة بل يكونون في رَبضها يراهم الناس من حيث لا يرونهم. القول الثالث: انهم علي الاعراف القول الرابع: الوقف. روي الحافظ ابو سعيد عبدالرحمن محمدبن الكنجرودي في(اماليه) باسناده الي الحسن بن الانس عن النبي(صلي الله و عليه وآله) قال: ان مؤمن الجن لهم ثواب و عليهم عقاب. فسألنا عن ثوابهم: فقال علي الاعراف و ليسوا في الجنه فقالوا: ما الاعراف؟ قال: حائط الجنة تجري منه الانهار و تنبت فيه الاشجار و الثمار. و قال الذهبي: هذا حديث منكر جداً.[8]

قوله تعالي: « و لكل درجات مما عملوا»[9]  يدل علي انهم يثابون و يدخلون الجنه[10] قال عمر بن عبدالعزيز: ان مؤمن الجن حول الجنة في ربض و ليسوا فيها و قيل يدخلون الجنه و يلهون التسبيح و ذكر فيصيبون من لذة ذلك ما يصيبه بنوآدم من لذائذهم. و الصحيح انهم يدخلون الجنة و يتمتعون فيها بالاكل و الشرب و غيرهما و هذا مذهب الحسن البصري و مالك بن انس و الضحاك و ابن ابي ليلي و غيرهم.[11]

جنيان داخل در بهشت نمي شوند بلكه بين بهشت و جهنم فاصله اي است كه مؤمنين جن و فساق شيعه در آن جاي مي گيرند.[12] برخي نيز معتقدند كه جنيان به بهشت مي روند ولي همراه انس نيستند بلكه در اطراف بهشت سكني مي گزينند. در اين احاديث كلمة ربض آمده است كه به معناي آغل گوسفندان و همچنين اطراف شهر مي باشد. و الدليل علي ان كفرة الجن سيعذبون في النار قوله تعالي: « قَالَ ادْخُلُوا فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ… »[13] و الدليل علي ان المؤمنين من الجن يدخلون الجنة قوله تعالي: « وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ[14]» [15]

1. سوره هود(11)،آيه119

2. سوره سجده(32)،آيه13

3. محمدباقر،مجلسي،بحار الانوار،ج60،ص58

4. شهاب الدين بن حجر ، فتح الباري،شرح صحيح بخاري،ج6،چاپ سوم،بيروت: دار المعرفه لطباعه و النشر،بي تا،ص246

5. العيني،عمدة القاری،ج15،ص184

1. محمدباقر مجلسي،همان كتاب،ج60،ص58

2. سوره انعام(6)،آيه 128

3. العيني،همان كتاب،ج15،ص184

1. سوره انعام(6)،آيه132

2. محمد بن احمد، الانصاري القرطبي،تفسير قرطبي،ج16، چاپ دوم، بيروت: دار احياء التراث العربي،1405هـ ،1985 م،ص218

3. آلوسي،تفسیرآلوسی،ج26،ص33

4. محمدباقر مجلسي،همان كتاب،ج60،ص95

5. سوره اعراف،آيه38

6. سوره رحمن(55)،آيه46

7. سيد فاخر موسوي،التجلی الاعظم،ص99


موضوعات: داستان
   سه شنبه 21 اردیبهشت 1395نظر دهید »

1 2

فروردین 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31
جستجو