أفضلیة الإمام علی (علیه السلام) من منظر إبن أبی الحدید
منذ بحوثنا فی آراء إبن أبی الحدید فی تألیفاته نجد کلمات ألتی تفیدنا فی إثبات أفضلیة الإمام علی(علیه السلام) ومن هنا تأتی أهمیت هذه الکلمات لأن جارت علی لسان شخصیة لسیت إمامیة بل من أحد مذاهب الأربعة ألعامة ونحن قلنا فی السابق أن إبن أبی الحدید علی مذهب الشافعی المعتزلی و أثبتنا هذه المسألة. فی هذه الفقرة تأتی هذه الکلمات من جانب إبن أبی الحدید علی إثبات الأفضلیة.
ألأفضلیة فی العلم والفصاحة
إبن أبی الحدید لما قرأ خطابات و رسائل و کلمات الإمام (علیه السلام) وصفها بالفصاحة کما قال فی فصاحة کلام الامام (علیه السلام) :« و أما الفصاحة فهو علیه السلام إمام الفصحاء و سید البلغاء و فی کلامه قیل:دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوقین و منه تعلم الناس الخطابة و الکتابة…» (إبن أبی الحدید ، عبدالحمید , ج1 ، ص24-26)
إبن أبی الحدید فی شرح خطبة109 یقول :« من أراد أن یتعلم الفصاحة و البلاغة و یعرف فضل الکلام بعضه علی بعض فلیتأمل هذه الخطبة فإن نسبتها إلی کل فصیح من الکلام – عدا کلام الله و رسوله – نسبة الکواکب المنیرة الفلکیة إلی الحجارة المظلمة الأرضیة ثم لینظر الناظر إلی ما علیها من البهاء و الجلالة و الرواء و الدیباجة و ما تحدثه من الروعة و الرهبة و المخافة و الخشیة… فجزی الله قائلها عن الاسلام أفضل ما جزی به ولیأ من أولیائه…»(إبن أبی الحدید , عبدالحمید , ج7 , ص202-203) و أیضأ فی شرح علی خطبۀ من خطب الإمام قال :« و من تأمل هذا الفصل علم صدق معاویة فی قوله :« و الله ما سن الفصاحة لقریش غیره» و ینبغی لو اجتمع فصحاء العرب قاطبة فی مجلس و تلی علیهم أن یسجدوا له کما سجد الشعراء لقول عدی بن الرقاع : « قلم أصاب من الدواه مدادها » …(إبن أبی الحدید ، عبدالحمید , ج11 ، ص153-154) هذه الکلمات تثبت فصاحة الإمام(علیه السلام) أما إثبات کثرة علم الإمام (علیه السلام) تتبین من خلال آراء إبن أبی الحدید علی خطبة 119 ألذی قال الإمام فیها :« تالله لقد علمت تبلیغ الرسالات و إتمام العدات و تمام الکلمات و عندنا أهل البیت أبواب الحکم و ضیاء الأمر…»(نهج البلاغة , ص161) « الرسالات تبلیغ الشرائع بعد وفاة الرسول(صلی الله علیه و آله) إلی المکلفین…تمام الکلمات تأویل القرآن …کإخبار الملاحم و الأمور المتجددة …أبواب الحکم یعنی الشرعیات و الفتاوی و ضیاء الأمر یعنی العقلیات و العقائد,و هذا مقام عظیم لا یجسر أحد من المخلوقین یدعیه سواه علیه السلام و لو أقدم أحد علی إدعائه غیره لکذب و کذبه الناس.»(ابن ابی الحدید , عبدالحمید , ج7 , ص288-289) وهذه الکلمات تثبت علم الإمام التی لا حد و لا حصر له.


موضوعات: اعتقادی
   پنجشنبه 13 آبان 1395نظر دهید »

معناي اصطلاحي جن در اديان(يهود و مسيحيت)

 جن از نگاه دين يهود:

اسم جن در اصل عبراني «أوب» است كه به معناي «توخالي» يا « داراي شكم تهي و فراخ» و يا «ظرف توخالي» است؛ زير آنها معتقد بودند كه صداي جن از داخل شكمش خارج مي شود.[1]

نزديك به همين معنا در تورات آمده است:

« و چون ايشان به شما گويند كه از اصحاب جن ها و جادوگراني كه جيك جيك و زم زم مي كنند سؤال كنيد و به زير افكنده شده از زمين تكلم خواهي نمود و كلام تو از ميان غبار پست خواهد گرديد و آواز تو از زمين مثل آواز جن ها خواهد بود و زبان تو از ميان غبار زم زم خواهد كرد».

بر اساس باورهاي دين يهود، جن مي تواند انسان را تسخير كند از همين روي، پيروان آن از همراهي و همنشيني با جن نهي شده اند. در سفر لاويان آمده است:

مرد يا زني كه صاحب جن يا جادوگر باشد بايد كشته شود. آنها را سنگسار كنيد خون ايشان بر خودشان است.

جن در دين مسيحيت:

برخي محققان مسيحي كتاب مقدس، وجود جن را منكر شده اند، اما با توجه به متن عهد جديد و آن گونه كه از باورهاي مسيحي برمي آيد، مسيحيان به وجود جن معتقد بوده، شيطان و جن را موجودي حقيقي مي دانند.[2]

الهيات مسيحي و انجيل، شيطان را از جنس فرشته و يكي از آنها مي داند. مسيحيان معتقدند طبيعت شيطان، روحاني و فرشته اي است كه مثل ديگر فرشتگان از ساير ممكنات ممتاز است.

لفظ شيطان و جن براي موجودات و ارواح شرور كه به فرمان خدا در انسان و حيوان داخل شده، آنها را به ديوانگي و صرع(جن زدگي) مبتلا ساخته اند نيز استعمال شده است.

بر پاية تعاليم مسيحي، جنيان بر جسم انسانها نيز قدرت دارند و به كمك ديوهاي زير دست خويش، مي توانند انسانها را دچار بيماري و ناخوشي گردانند.

مسيحي هاي ارمني، جن را كجك مي نامند و همچون ايرانيان با عنوان «از ما بهتران» از آنها ياد مي كنند آنها معتقدند كه كجك ها به نان و شيريني و مرباي انگور علاقه دارند.[3]

 

1. غلام عباس، موسوي مقدم، محمد، جعفري هرندي،” جن از منظر اديان ابراهيمي” ، صص 32-28

2. وجيهه، داوودآبادي،"اعتقاد به جن: از خرافه تا واقعيت"، فرهنگ مردم ايران(علوم اجتماعي)،شماره 3و 4، 1383، ص75

3. غلام عباس، موسوي مقدم، محمد، جعفري هرندي، همان مقاله، ص27


موضوعات: اعتقادی
   جمعه 24 اردیبهشت 13952 نظر »

به عقيدة برخي از افراد در ميان جنيان دين و شريعت وجود ندارد و آنها همچون چارپايان با غريزه به زندگي خود ادامه مي دهند اما با توجه به آيات و روايات مي توان اثبات كرد كه دين و شرعت مختص به انس نيست و جنيان در اين مورد با انسانها مشاركت دارند.

اختيار جن و تكليف او

اختيار و تكليف، لازم و ملزوم يكديگر هستند، زيرا اگر موجودي مخيّر باشد لازمه اش اين است كه روز قيامت مورد مؤاخذه قرار بگيرد. اينكه موجودي مورد مؤاخذه قرار بگيرد ولي مخيّر نباشد با عدل الهي سازگاري ندارد. آيات و روايات نيز، دلالت دارند بر اينكه جن همانند انسان مكلف و مختار است و به واقع هدف آفرينش او عبادت حق تعالي مي باشد. چنانكه در قرآن كريم آمده است:

« ما خلقتُ الجنَّ و الانسَ الاّ ليعبدون؛»[1]؛ ما جن و انس را نيافريديم مگر براي آنكه (خدا را)عبادت و پرسش كنند.

برخي بر اين باورند كه جنيان تكليفي در برابر خالق يكتا ندارند و همانند بهائم هستند ولي بايد به اينگونه افراد پاسخ داد كه جن نيز همانند انسان، مختار و مكلف است و روز قيامت از اعمال او سؤال مي شود از جمله آياتي كه بر اين مسأله دلالت مي كند:

«يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإنْسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا شَهِدْنَا عَلَى أَنْفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ؛»[2]؛ در آن روز به آنها مي گويد: اي گروه جن و انس آيا رسولاني از شما به سوي شما نيامدند تا آيات مرا برايتان بازگو كنند و شما را از ملاقات چنين روزي بيم مي دادند؟! آنها گويند: بر ضد خودمان گواهي مي دهيم (آري ما بد كرديم) و زندگي (پرزرق و برق) دنيا آنها را فريب داد و به زيان خود گواهي دادند كه آنها كافر بودند.

اين آيه دلالت دارد كه خداوند براي اتمام حجت و انذار جن و انس از عواقب كارهاي زشت، پيامبران را به سوي آنها فرستاده است. ارسال رسل، خود دليل و بيان قاطعي است بر مخير و مكلف بودن جن و انس، زيرا اگر كسي مختار نباشد، ديگر فرستادن پيامبر و بحث بشارت و انذار معنا ندارد.[3]

قرآن از قول آنها نقل مي كند كه آنان دو دسته اند:

« وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا (١٤)وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا (١٥)»[4] ؛و برخي از ما مسلمان و برخي قاسط هستند، پس آنانكه مسلط­نند رستگاري را پي جستند و اما قاسطون هيزم دوزخند.

و اينكه بعضي از جنيان صالح و خوبند و عده اي طالح و بد و نيز عده اي مسلمان و گروهي قاسط مي باشند خود دليل بر اختيار آنها است.

آية ديگري كه بر همين مطلب دلالت دارد:

« وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا … وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ»[5]؛ براي سليمان باد را مسخر كرديم…. و گروهي از جن پيش روي او به اذن پروردگارش كار مي كردند و هر كدام از آنها كه از فرمان ما سرپيچي كند او را از عذاب و آتش سوزان مي چشانيم.

خداوند در اين آيه بيان مي دارد اگر يكي از جنيان از فرمان سرپيچي كند وارد آتش سوزان مي شود و ورود در آتش امكان ندارد، مگر آنجا كه تكليف و فرماني باشد و اختيار هم وجود داشته باشد.

«و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون: قال خلقتهم للامر و النهي و التكليف و ليست خلقتهم جبراً ان يعبدوه و لكن خلقتهم اختياراً ليختبرهم با الامر و النهي و من يطيع و من يعصي»[6]؛ خداوند در اين آيه مي فرمايند كه جن و انس را براي امر و نهي و تكليف خلق كرده ام و خلقت آنها جبري نبوده است براي عبادت بلكه خلقت آنها اختياري بوده تا آنها را بيازمايد به اوامر و نواهي تا ببيند چه كسي اطاعت مي كند و چه كسي معصيت في بيان تكليف الجن: «قال ابو عمر: الجن عند الجماعة مكلفون،مخاطبون لقوله تعالي: يا معشر الجن و الانس… و ذكر عن الحشويه انهم مضطرون الي افعالهم و انهم ليسوا بمكلفين»[7]

ابو عمر بيان مي كند كه جن در نزد جماعت مكلف هستند و مورد خطاب خداوند در آيه: يا معشر الجن و الانس قرار گرفته اند و حشويه بيان مي كنند كه جنيان در انجام افعالشان ناگزير هستند و تكليفي بر آنها نيست.

قال الله تعالي: « و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون»[8] و قال: « يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلا بِسُلْطَانٍ»[9]

« فالجن بناء علي ذلك مكلفون باوامر و نواهي، فمن اطاع رضي الله عنه و ادخله الجنة و من عصي و تمرد فله النار، يدل علي ذلك نصوص كثيره. ففي يوم القيامة يقول الله مخاطباً كفرة الجن و الانس موبخاً مبكتاً «يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإنْسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا»[10] »

«ففي هذه الآيه دليل علي بلوغ شرع الله الجن و انّه جاءهم من ينذرهم و يبلغهم رسالة الله تعالي و لذا صحّ العتاب و العذاب»[11]

«پس جن بنابراين آيات مكلف به اوامر و نواهي الهي است پس آن كس كه اطاعت كند خداوند از او راضي مي شود و وارد در بهشت مي كند و آن كس كه معصيت كرده و سركشي كند پس آتش جهنم براي اوست و بر اين مطلب روايت هاي بسياري دلالت مي كند پس در روز قيامت خداوند جن و انس كافر را مخاطب قرار داده و آنها را توبيخ مي كند «يا معشر الجن و الانس …» پس اين آيه دلالت بر رسيدن شريعت الهي به جنيان مي كند و اينكه منذر و مبلغ رسالات الهي به سوي آنها آمده است پس عتاب و عذاب صحيح مي باشد».

« شيخ تقي الدين: ليس الجن كالانس في الحد و الحقيقه فلا يكون ما امروا به و مانهو عنه مساوياً لما علي الانس في الحد و الحقيقه لكنهم شاركوهم في جنس التكليف بالامر و النهي و التحليل و التحريم، بلا نزاع بين العلماء و يقبل قولهم ان ما بيدهم ملكهم مع اسلامهم فتصح معاملاتهم و لا دليل علي المنع منه و يجري التوارث بينهم و كافرهم كالحربي يجوز قتله ان لم يسلم و يحرم عليهم ظلم الآدميين و ظلم بعضهم علي بعض و تحلُّ ذبيحتهم و بولهم و قيئهم طاهران»[12]

1. سوره ذاريات(51)،آيه56

1. سوره انعام(6)،آيه130

2. احمد،حيدري،ابلیس و شیطان در آینه حدیث و قرآن،ص45

3. سوره جن(72)،آيه14 و 15

1. سوره سبأ(34)،آيه12

2. علي بن ابراهيم،قمي،تفسير قمي، تصحيح: طيب موسوي جزايري،ج2،چاپ3،قم:دارالكتاب للطابعة و النشر،1404هـ ق،ص331

3. العيني،عمدة القاری،ج15،ص184

1. سوره ذاريات(51)،آيه 56

2. سوره رحمن(55)،آيه33

3. سوره انعام(6)،آيه130

4. سيد فاخر موسوي،التجلي الاعظم،چاپ اول،قم:مؤلف،1421هـ ق،ص99

1. منصور بن يونس،البهوتي الحنبلي، كشف القناع،ج1،چاپ اول،بيروت: دارالكتب العلميه منشورات محمدعلي بيضون،1418هـ ق،صص572-571


موضوعات: اعتقادی, داستان
   جمعه 24 اردیبهشت 1395نظر دهید »

از ما بهتران؟؟!!

يكي از مسائلي كه در بين مردم و عوام رواج يافته اين است كه معتقدند اجنّه از بشر برتر است و از جنيان با عنوان از ما بهتران ياد مي كنند اما آيات، روايات و حكاياتي كه در اين زمينه وجود دارد، اين عقيده را رد مي كنند و بيان مي كند كه انسان از جن برتر است، چنانكه انسان كامل از فرشتگان نيز برتر مي باشد.

جنيان اگر شايستگي جانشيني خدا در روي زمين را داشتند نيازي به خلق انسان به عنوان خليفه خدا نبود فرشتگان و ابليس كه با عبادتهاي طولاني خود را در رديف فرشتگان قرار داده بود همگي از خلقت انسان به عنوان خليفه خدا تعجب كردند و در گوشه دلشان معترض بودند ولي خدا در جواب آنها فرمود: من چيزي را مي دانم كه شما نمي دانيد و انسان را به عنوان موجودي برتر از فرشتگان و جنيان مطرح كرده و به همه آنها دستور داد بر آدم سجده كنند البته سجده آنها عبادي نبود بلكه سجدة تكريم و احترام بود. همين سجده ، برتري انسان را بر فرشتگان و جنيان روشن مي سازد.(پورمحمد،روح وجن از نظرعلم و دین،1385،ص59-58)

از جمله دلايلي ديگري كه براي اثبات اين برتري وجود دارد عبارتند از:

آيه 70 سورة اسراء: « وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلا»؛ (و ما فرزندان آدم را) بر بسياري از مخلوقات خود برتري و فضيلت كامل بخشيديم.بعيد نيست كه مراد از (مِمَّن خلقنا) انواع حيوانان داراي شعور،و همچنين جن باشد كه قرآن آن را اثبات كرده است آري در قرآن كريم انواع حيوانات را هم امتهاي زميني خوانده مانند انسان كه يك امت زميني است و آنها را به منزله صاحبان عقل شمرده است:

« وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الأرْضِ وَلا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ»؛(انعام،38) محققاً بدانيد كه هر جنبده­اي در زمين و هر پرنده­اي كه به دو بال در هوا پرواز مي كند همگي طايفه اي مانند شما نوع بشر هستند.

و اين احتمال با معناي آيه مناسب تر است، چون مي دانيم كه غرض از آيه بيان آن جهاتي است كه خداوند با آن جهات آدمي را تكريم كرده و بر بسياري از موجودات اين عالم برتري داده و اين موجودات حيوان و جن هستند و اما فرشتگان، از آن جايي كه موجودات مادي و در تحت نظام حاكم بر عالم ماده قرار ندارند، نمي توانيم آنها را مشمول آيه بگيريم، بنابراين معناي آيه اين مي شود كه ما بني آدم را از بسياري مخلوقاتمان كه حيوان و جن بوده باشند، برتري داديم.(طباطبایی،المیزان،بی تا،ج13،ص157)

و دليل سوم اين برتري اين است كه پيامبران جن نيز از پيامبران انسان مي باشند و اين نشان دهندة برتري براي انسان نسبت به جنيان است.(رجالی تهرانی،جن وشیطان،1391،ص41)

تأثير نيروي غيبي بر زندگي بشر مورد قبول اكثر مردم مي باشد يكي از اين مسائل تأثير جن بر زندگي انس مي باشد. به دليل نامحسوس بودن جن و همچنين علاقه مندي بشر به مسايل افسانه اي و ماوراء طبيعت، سخنان بسياري ايجاد شده است كه اكثريت آنها خرافه و باور غلطي هستند يكي از اين مسايل جن گيري مي باشد. اين دو مسأله به گونه اي در ميان عوام پا گرفته كه باعث رعب و وحشت نسبت به اين موجود لطيف گشته است. البته ناگفته نماند كه جن و انس هر دو در دنياي مادي زندگي مي كنند و همانگونه كه ميان انسانها تزاحمات و اختلافاتي وجود دارد ميان جن و انس نيز تزاحماتي پيش خواهد آمد ولي اين به معناي انجام قتل و غارت توسط جنيان نيست در اين فصل پاسخ هاي مناسبي در رابطه با جن گيري و جن زدگي داده خواهد شد.


موضوعات: اعتقادی
   دوشنبه 20 اردیبهشت 1395نظر دهید »
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
جستجو